جدول جو
جدول جو

معنی کالیده موی - جستجوی لغت در جدول جو

کالیده موی
(دَ / دِ)
شعث. اشعث. شعثاء. آشفته و ژولیده موی: رسول علیه السلام اشعث و اغبر و کالیده موی و گردناک... (تفسیرابوالفتوح رازی ج 2 ص 191). رسول صلوات اﷲ علیه چنین کالیده موی گردزده می آید و ما جامه ها درپوشیم. (تفسیر ابوالفتوح رازی). و او مردی بود سیاه و کالیده موی، مویها در هوا شده. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 605)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ / دِ)
پریشان موی. آنکه موی و زلف آشفته و درهم دارد: اشوع، اشعث، مرد ژولیده موی. شعثاء، زن ژولیده موی. (منتهی الارب). منتفش الشعر و منتفشهالشعر، ژولیده موی:
همی رفت ژولیده دستار و موی
کف دست شکرانه مالان به روی.
سعدی.
- ژولیده موی شدن، پریشان موی شدن. زلف درهم شدن. شعث. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
آنکه زلف و موی سیاه و مشکین دارد. غالیه زلف. سیه موی:
بناز گفتمش ای ماهروی غالیه موی
که ماه روشنی از روی تو ستاند وام.
فرخی.
هوای صحبت آن ماهروی غالیه موی
نه من ز رنج کشیدن چنین شدم لاغر.
فرخی.
هوای خدمت آن خواجۀ بزرگ نسب
جواب دادم کای ماهروی غالیه موی.
فرخی.
دست برزن به زنخدان بت غالیه موی
که بودچاه زنخدانش ترا غالیه دان.
فرخی.
جام صهبا گیر از دست بت غالیه موی
دست تو خوب نباشد که بصهبا نشود.
منوچهری.
و رجوع به غالیه زلف و غالیه جعد و غالیه زلفین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از غالیه موی
تصویر غالیه موی
هر هفت موی
فرهنگ لغت هوشیار